چیزناله: دکمه ی درمانگاه را بفشارید

ساخت وبلاگ

برا این تولد دوستمون پنج شنبه برنامه داشتیم، ظهری درمونگاهه گفته میای؟

مامانم  خ وقت پیش ازم خواسته بود نه پاره وقت برم درمونگاه... ن برم بیمارستان، با توجه به این امیکرون شخمی تخیلی ( هر دو تا هم به شدت شرق.. یا شمال شرقن )

مام گفتیم خیر! من دیگه نمیتونم درمونگاه بیام .... وای دنزنتشاسنیتسنتیددسمینکیکبدکنشصدبشصد!!!! عجب استرسی داشتم بعدش... جرئت نداشتم وارد اپ منحوس واتس اپ شم.... اخرش گره زده جرئت کردم و دیدم سین کرده هیچی نگفته... وای.... وای شت... جان من هیچی نگو بعدش :)) 

ازین که وایب کسی بدم که سریع کار هاشو رها میکنه می ترسم... اما نمیتونم بیگاری رو تحمل کنم. اخرین باری ک پنج شنبه رفتم به جای دو ساعت (که توافق ماس) چهار ساعت طول کشید... خب کیس های درمونگاه خ مشکلات دارن... منم ساعت 10 رسما از درمونگاه رفتم... فک کن؟ چه کاریه اخه؟؟؟ 

مجددا عرض کنم نفری یه ماشین بندازیم زیر پامون بریم رانندگی کنیم بیشتر پول در میاریم تا تحصیلات عالی تو این مملکت. بعد بفرمایین من چرا نمیرم ارشد. همین لیسانسش مگه چه خاکی به سرم ریخت که ارشد ورژن پرمیومش باشه؟


دلم ازین کار های تو خونه ای میخواد... ازین دور کاری های ساده.. خیلیم به کامپیوتر توانمندم :) (اینو هر کی میشناسه منو میدونه :) البته میشه گفت من اطلاعاتم کاملا عادیه و اطرافیانم خیلی تو باقالیان :) )

ولی موندم چیکار کنم ... یا پرداختی هاشون چطوره؟ و یا اصلا از عهده شون برمیام یا نه... اگه پیشنهاید دارین برام کامنت کنین :) به بودجه ی بیشتر نیازمندم لطفا 


پینترست کوفتی، یه دریای تمومی ناپذیره.... برگام .... 2:08 شد

کی بخوابم کی بیدار شم برم سر کار؟ شمینکنثصاباثصتبس

.::N_sevenstar::....
ما را در سایت .::N_sevenstar::. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : n-sevenstaro بازدید : 187 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 3:29