بعد بعد ها

خیلی وقت بود نیومده بودم وبلاگم....

آخریشم که در مورد کنکورمه گذشت اون دوران من!

الانم تو یه دنیای دیگه سیر میکنم... هرچند خاطراتمو سعی میکنم فراموش نکنم!

چی بودم و چی شدم؟ چمیدونم!! چند سالم بود؟ یادم نیس!! ولی الان 20... که داره میگذره.

از دیارم رفتم .... با برچسب دانشجو! و سعی میکنم دنیا رو از دید پایتخت ببینم...

از چیزای جالب، مثلا گوش دادن به آهنــــــــگای نیمچه غمگینه... تو راه تهران... اه که چه راه کویر مانند! طویلی!!!

فکرمو باز میکنه... مخصوصا اگه کنارم کسی نباشه! که سعادتشو نداشتم همش کنارم یکی نشسته

از حس های دیگم.... اولین باری بود که بر میگشتم خونه چقد دلم تنگ شده بود!! ولی حس دوستانیش مال وقتی بود که نشستم اتوبوس!! همه لهجه ی همو داشتیم.... آخــــــی!! چه حس خوبی

رفتــــمـ..... که جــــدا بشـــمـ.....